کودکی اندیشید که؛خداچه می خورد،چه می پوشد و در کجا منزل دارد؟
ندایی آمد که:
خدا؛
غم بندگانش را می خورد،
گناهانشان را می پوشد
و در قلب آنان ساکن است!!!!
یه روز یکی از خدا می پرسه:
خداجون1000سال برات چقدره؟؟؟؟
خداجواب می ده:یک دقیقه!!!
باز دوباره از خدا می پرسه:یک میلیون دلار برات چقدره؟؟؟
خدا جواب می ده:یک سنت!!!
می گه:پس خداجون می شه یک سنت به من بدی؟؟؟!!
خدا می گه:باشه یک دقیقه صبر کن!!!
حکایت عجیبی است در روزگارما...
خدامی بیند ومی پوشاند...
اما مردم نمی بینند و فریاد می زنند...